Saturday 29 October 2011

پشت پرده ی اظهارات جدید بشار اسد

بشار اسد روز به روز بیشتر خود را در مرکز گردابی می بیند که فرار از آن سخت تر و سخت تر می شود. در تازه ترین اظهاراتش ، وی گفته است«هر مشکلی در سوریه همه منطقه را به آتش خواهد کشید. اگر طرح تجزیه سوریه باشد، به این معنی است که همه منطقه تجزیه خواهد شد.» گرچه بلوف زنی در دنیای سیاست امری است رایج ، با توجه به نقش کلیدی سوریه در معادلات منطقه خاورمیانه و گره خوردن منافع غرب از یک سو، ایران وعواملش از سوی دیگر ، اسراییل در جبهه ای دیگر و روسیه و چین در سمت دیگر این کانون، باید انتظار داشت که تنش در سوریه به "سادگی" لیبی و یا تونس خاتمه نیابد. به عبارت دیگر ، غیر از مردم سوریه که عزم برگشت ناپذیرشان برای سرنگونی حکومت را به روشنی نشان داده اند، همه طرف های درگیر تا رو کردن آخرین کارت هایشان از این تنازع پا عقب نخواهند گذاشت. در این گفتار مایلم فقط بر یک نکته انگشت بگذارم. اینک که غرب از معرکه لیبی خلاصی یافته می تواند بیشتر روی سوریه تمرکز کند. بشار اسد نیز نگرانی خود را از افزایش فشارهای غرب پنهان نکرده است. احتمالی که نباید از دید استراتژیست ها دور بماند آغاز جنگ توسط سوریه علیه اسراییل است. شاید در نگاه اول چنین به نظر آید که مبادرت به آغاز جنگ با اسراییل در چنین شرایطی دیوانگی محض و نا محتمل است. اما اگر حکومت سوریه خود را در آخر خط ببیند هیچ بعید نیست که با تشویق حامی ایرانی خود (که قافیه را باخته می بیند) به این دیوانگی دست بزند. به این ترتیب بشار اسد می تواند شانس خود را در تحریک احساسات ناسیونالیستی در سوریه و فرو نشاندن اعتراضات امتحان کند. وی همچنین می تواند به بهانه شرایط جنگی شدت سرکوبی معترضان را افزایش دهد و جبهه ی جنگ را با حمایت ایران و عوامل منطقه ای اش، از داخل سوریه به ورای مرزها بکشاند. اگر چنین آتشی توسط سوریه برافروخته شود ، تغییر چهره ی جهان پس از کشاکشی سهمگین و طولانی دور از ذهن نیست، تغییری بسیار فراتر از جهان پس از 11 سپتامبر.  

Monday 24 October 2011

گزارش جفری رابرتسون از کشتار زندانیان سیاسی در سال 67

جفری رابرتسون، وکیل دادگستری، بنیانگذار و رئیس دفتر حقوقی دوتی در لندن است.   وی در شماری از کشورهای دنیا سمت مشاور و نمایندۀ حقوقی در پرونده های مهم حقوقی در زمینه  قانون اساسی، حقوق بشر، حقوق بین الملل و قوانین کیفری را برعهده داشته و نخستین رئیس دادگاه استیناف دیوان بین المللی کیفری سازمان ملل
متحد در سیرالئون بوده است. در این دادگاه وی احکام رهگشایی دربارۀ بخشودگی مجرمان، غیرقانونی بودن خدمت سربازی کودکان و شماری دیگر از مسائل مربوط به حقوق بین الملل کیفری صادر کرده است. درسال ۱۳٨٧ ، وی از سوی دبیرکل سازمان ملل متحد به عنوان یکی از حقوقدانان برجستۀ شورای حقوقی سازمان ملل متحد برگزیده شد. جفری رابرتسون در انگلستان قاضی ویژه و استاد مدعوّ قوانین حقوق بشر در کالج کوئین مری است. گزارش مشروح او از کشتار 67 که اخیرا به فارسی ترجمه شده است یکی از مستندترین گزارشاتی است که می تواند مبنای طرح  دعوای حقوقی علیه رژیم جنایت پیشه جمهوری اسلامی قرار گیرد. لینک زیر ، ترجمه فارسی این گزارش ارزشمند را در اختیار شما می گذارد.

Friday 14 October 2011

جنگ قریب الوقوع؟

به فاکت های زیر توجه کنید
یکم- آمریکا به اسراییل موشک های سنگر کوب فروخته است
دوم - عواملی از سپاه قدس که نقشه ترور سفیر عربستان در امریکا را داشتند شناسایی و دستگیر شدند
سوم - باراک اباما: گزینه نظامی همچنان روی میز است
چهارم - وزارت خزانه داری امریکا به زودی اقدام به تحریم بانک مرکزی ایران خواهد نمود
پنجم - شدیداللحن ترین گزارش آژانس بین المللی انرژی اتمی که در آن صراحتا از مقاصد نظامی برنامه هسته ای ایران سخن گفته شده در آستانه انتشار است
ششم - فرستاده امیر قطر متعاقب بالا گرفتن جنگ لفظی بین ایران از یک طرف و عربستان و امریکا از طرف دیگر با احمدی نژاد دیدار میکند. محتوای این دیدار فاش نمی شود
هفتم - دولت امریکا اعلام میکند که با مقامات ایران تماس مستقیم برقرار نموده
هشتم - ترکیه با استقرار موشک های ناتو در قالب طرح سپر دفاعی موافقت میکند
نهم - ماهان ایر تحریم میشود
دهم - چین بی سر وصدا حوزه نفتی پارس جنوبی را ترک میکند
......
آیا با کنار هم گذاشتن واقعیت های فوق به نتیجه ای جز قریب الوقوع بودن یک حمله نظامی میرسید؟

Sunday 9 October 2011

در حاشیه اجرای حکم شلاق پیمان عارف و صدور حکم شلاق برای مرضیه وفامهر

 پس از اجرای "نمادین" حکم شلاق برای سمیه توحیدلو ، آن گونه که پیداست صدور و اجرای حکم شلاق ترجیع بند احکام زندانیان سیاسی شده است. رژیم اسلامی مستاصل از برقرار کردن آرامش گورستانی بر کشور هر روز بیش از روز پیش به سمت سیاست خشونت عریان و احکام قرون وسطایی روی می آورد. این سناریو در عین دردناک بودن ، یک نیمه ی مثبت دارد. هنگامی که حکومت راه های مسالمت و مصالحه را به کلی (و حتی برای ظاهرسازی هم که شده) کنار می گذارد و خشونت عریان و لجام گسیخته را در دستور کار قرار میدهد ، این نشان از استیصال حکومت دارد و بس. این رویکرد وحشیانه به خوبی اثبات کننده این مدعاست که رژیم قدرت مانور را از کف داده و دیوانه وار فقط به حمله مستقیم روی می آورد. همان کاری که دوستان مستاصل سوری رژیم اسلامی بدان مشغولند و روزانه چندین انسان را سلاخی می کنند. اما آقای خامنه ای و اعوان و انصار وی باید بدانند که چرخش روزگار بسیار متفاوت از دهه شصت است. شاید با خشونت عریان بتوان چند صباحی جنبش اعتراضی را از سطح خیابان ها جمع کرد ، اما جوشش این دیگ جوشان را سر باز ایستادن نیست. گدازه های این آتشفشان دیر نیست که دامن شما را در کام کشد.

Monday 3 October 2011

Sunday 12 June 2011

Wednesday 8 June 2011

درس های "مدحی" برای جنبش سرنگونی

یکم: جدا شدگان از پیکره رژیم جمهوری اسلامی بر سه دسته اند، یا جاسوسانی مانند مدحی یا بریدگانی مثل موسوی و کروبی تا  مخملباف و یا نهایتا کسانی که ضمن تلاش برای بریده نشان دادن خود هنوز به لاس زدن با جمهوری اسلامی مشغولند از قبیل مهاجرانی و مزروعی و مجموعه شورای راه سبز امید. درس اول مدحی برای جنبش  سرنگونی آن است که برای کسانی که به یکباره از رژیم جدا شده اند سر سوزنی اعتماد جایز نیست. در این مجموعه باید از دیگرانی همچون سردار عسگری نامی که گویا معاون وزارت دفاع بوده ، امثال شهرام امیری و نیز دیپلمات های جدا شده از سفارت خانه های اروپایی  نام برد. منظور من این نیست که همگی آنها لزوما از قماش مدحی هستند. مقصود این است که در وانفسای تزلزل رژیم های ضدمردمی مهره های موثر چنین رژیم هایی که تا دیروز در خدمت حکومت بوده اند به یکباره رنگ عوض میکنند. نگاهی به پیوستن وزرای دلقک مآب قذافی به جنبش مخالفان بکنید  تا مراد  بنده را بهتر دریابید.  چهره هایی همچون مخملباف ، واحدی (این یکی را با احتیاط میگویم) و سازگارا گرچه در یک پروسه طولانی مراحل ایزولاسیون را طی کرده اند و وصله جاسوسی حکومت یا فرصت طلبی به آنها نمی چسبد باید صرفا به عنوان نمادهای ریزش در وابستگان به حکومت نگریسته شوند و نه چیزی بیش از آن . بگذارید پا را فراتر از این گذاشته و در مورد موسوی و کروبی نیز قضاوت مشابهی کنم. این افراد از این جهت که بر برخی منافع خویش پا گذاشته و حاضر به پرداخت هزینه شده اند قابل احترامند اما به واسطه سوابق و دست و پا زدن در همان کانتکست های ایدئولوژیک پیشین ( و در برخی موارد خاص استعداد بالا در وصل شدن به برخی دیگر از منابع قدرت - مشخصا سازگارا ) شایستگی قرار گرفتن در راس جریان مبارزاتی را ندارند.  در مورد طیف سوم ( باند مهاجرانی-کدیور و مجموعه اصلاح طلبان حکومتی) باید توجه داشت که برونده عملیاتی آنها چندان تفاوتی با امثال مدحی ندارد. اینان مهره های مستقیم دستگاه های اطلاعاتی جمهوری اسلامی نیستند اما ضمن حفظ ارتباط سیستماتیک با برخی زیرمجموعه های رژیم همواره پتانسیل تغذیه اطلاعاتی رژیم را در خود حفظ میکنند. بدیهی است جنبش سرنگونی راهی جز طرد کامل این طیف ندارد.
دوم: درس مهم دیگر ماجرای مدحی برای جنبش سرنگونی ، کسب شناخت بهتر از نوع رویکرد دنیای غرب به مقوله سرنگونی و تعیین تکلیف با آن است. برای تکمیل این تجربه نظر افکندن به تحولات جاری دنیای عرب بسیار مفید است. اپوزیسیون مورد حمایت غرب در لیبی را بلند پایگان رژیم قذافی هدایت میکنند. در مصر رژیم جایگزین مبارک بدست همان مقامات پیشین منهای معدودی از منفورترین چهره ها اداره میشود. در یمن تلاش های بین المللی بر روی انتقال قدرت از علی عبدالله صالح به معاونش متمرکز میشود. در سوریه تلاش غرب بر برآمدن مرده ای سیاسی مثل عبدالحلیم خدام متمرکز میشود. و نهایتا برای ایران بدنبال کسی میگردند که به نحوی سر در آخور حکومت داشته باشد و بدینسان چهره رسوایی مثل مدحی به ناگهان کشف میشود.این سناریوی عمومی غرب برای تحولات انقلابی در کشورهای پیرامونی است تا مبادا کلاف حوادث از دست شان خارج شود. سناریوی مذکور شاید برای رژیم هایی با ساختار مشابه کشورهای عربی نتیجه موردنظر غرب را برای آنها بدنبال داشته باشد، اما تعقیب همین سناریو برای ایران نشانه دیگری است بر بلاهت تحلیل گران غربی و عجز آنها از درک ویژگیهای ساختار سیاسی در ایران. پروژه اصلاحات در کشورهای عربی میتواند برای غرب نتیجه بخش باشد. سرنگونی مبارک و جایگزینی آن با دولت کنونی مصر ، سرنگونی محتوم قذافی و جایگزینی آن با دولت مستقر در بنغازی و ایضا تحولات تونس همگی در کنه و ماهیت خود فرایندهای اصلاحی هستند و نه انقلابی ، گر چه خون های بسیاری نیز ریخته شده باشد. تجربه 32 ساله حکومت جمهوری اسلامی در ایران اما به روشنی نشان میدهد که فرایند اصلاح طلبانه و جستجو برای یافتن بدیلی از درون حکومت یک خام اندیشی کودکانه بیش نیست. پیام مدحی به غرب آن است که اگر میخواهید از شر جمهوری اسلامی خلاص شوید بدنبال چهره کردن وابستگان سابق حکومت نباشید. پیام مدحی به جنبش سرنگونی نیز روشن است : به اپوزیسیون غرب-ساخته اعتماد نکنید. رهبران خود را از میان کسانی برگزینید که سابقه روشنی در مبارزه ممتد و مستمر برای سرنگونی رژیم اسلامی دارند.

Saturday 28 May 2011

کرنش در برابر نسرین ستوده

در اخبار خواندم که نسرین ستوده در زندان برای زندانیان کلاس های آموزش حقوق شهروندی گذاشته. پیش از آن خبر مربوط به نگارش نامه خطاب به فرزندش بر روی دستمال کاغذی را خوانده بودم. و همه اینها پس از 4 ماه رنج و پایداری و اعتصاب غذاست. براستی در برابر بزرگی چنین انسانی چگونه میتوان واکنش نشان داد که سزاوار این بزرگی باشد. مانده ام که امثال برادران لاریجانی وقتی این خبرها را می خوانند عرق شرم بر پیشانی شان نمی نشیند؟ همسران و دختران شان تاب این همه ناجوانمردی همسران و پدران شان را می آورند؟ باری نام نسرین را بزرگ بداریم و برایش هر آنچه در توان داریم دریغ نکنیم. پیوستن به صفحه فیس بوک حمایت از وی گام کوچکی است که شما را به آن تشویق می کنم.

جنوین کردن ویندوز 7

اگر به مشکل جنوین نبودن ویندوز 7 برخورده اید ساده ترین راه حل در دانلود و اجرای لینک زیر است.

Tuesday 26 April 2011

قرآن ایرانی

نظر به اینکه اینجانب از دوستان نزدیک جناب رحیم مشایی هستم و در قرائت ایرانی از اسلام با ایشان کاملا همداستان بوده و به اتفاق ریاست محترم جمهوری از ارادتمندان ایشان می باشیم ، اخیرا آقای رحیم مشایی که ارتباطات ایشان با عالم غیب مسبوق به سابقه است آیاتی را که اخیرا بر ایشان نازل گردیده بر من قرائت نمودند و بر اینجانب منت گذارده به عنوان کاتب وحی رخصت انتشار دادند. ذیلا سوره مبارکه کلاغ به عرض مبارکتان میرسد، شان نزول این سوره همانا جریانات اخیر وزارت اطلاعات و دخالت شخص رهبری در عزل و نصب وزیر و کج فهمی ایشان در باب منسوخ شدن قرائت اسلام فقاهتی می باشد.
     قل اعوذ برب الکلاغ * من شر هذاالقائد الچلاق * الذی هو کالالاغ * هو لا یفهم الا به یک سیاق * لایستدرک العصر و لا فی الباغ * جلست بدور منقل  و الاجاق * و لا یفهم شرط البلاغ * الم تر کیف هذا السوره یقدر بلینک الداغ
به استناد سوره فوق الذکر ادعای نبوت تمام مدعیان کاذب چه در ایران و چه در عربستان باطل بوده و مقام نبوت جناب رحیم مشایی مورد گواهی است. هر کس در مقام محاجه براید باید بتواند سوره ای - نه بلکه  آیه ای - به این فصاحت و بلاغت عرضه بدارد.


Friday 8 April 2011

راه دشوار آزادی؟

می گویند آزادی راه دشواری است. پر از نبرد و فتح و شکست. پر از خون و رنج. اما به گمانم راه تازه ای پیدا کرده ام. نیازی 
نیست چون آن عاشق آشفته موی آواره امریکای لاتینی به خود سخت بگیرید یا چون آن مرد سیاه زندگی در دیوارهای ستبر تو در تو را پیشه خود سازید.
به گمانم راه آسان تری موجود است. این نبرد فتج قلمرویی است به حجم 1130 سانتیمتر مکعب به گفته حضرت ویکیپدیا. کشوری محصور در استخوان جمجمه. انتهای ستون مهره ها و متصل به مایع نخاعی ات.
خوب. برخیز و فتحش کن. چطور؟ شاید بگویی سالهاست فرمانروای بلامنازع این سرزمین کوچکی اما....
شک دارم. وقتی می بینم خود را شیفته آزادی و تجدد می دانی و بعد پیکرت زاویه قائمه می شود تا در برابر حاج آقایی کمر خم می کنی تا گره از کارت بگشاید، وقتی لبانت را به صورت زمخت و کاکتوس وارش می چسبانی تا این عید سعید و آن عید مبارک را تبریک گویی، وقتی در فلان مراسم گوسفند قربانی می کنی و ساعتی بعد به عالم الوهیت می خندی، وقتی برای همسایه ات که از عتبات برگشته پارچه ای آویزان می کنی و تهنیت عرفانی از کلامت شره می کند و ساعتی بعد به ریشش می خندی، وقتی سفره فلان و بهمان راه می اندازی و شبش را تا صبجگاه به عرق خوری می گذرانی، وقتی  از پیشرفت ینگه دنیا غبطه می خوری و به مردم فحش می دهی که گاو و الاغ هستند و بی تمدن اما تن به تراپی بی همتای حجامت می دهی و هنوز در سردی و گرمی و بلغم و سودا سرگردانی، ،وقتی در خلوت خود همه لذت ها را مباح می دانی اما خیلی آسان در توصیف زن یا دختری عبارات "افتضاح" و "خراب" به کار می بری، وقتی رشوه می دهی، وقتی تمام رویاهای جوانیت را خام خیالی می خوانی و بر بلوغ عقل حسابگر چرتکه اندازت غره می شوی، شک می کنم این قلمرو کوچک را فتح کرده باشی. این پیش شرط فتح جهان بزرگ تری است. امید دارم که این کلمات نیشتری 
بر باسن فربه آرزوهای کوچکت باشد.
"عاریت گرفته از شبکه های اجتماعی"

Sunday 20 March 2011

بهار دیگر بار رسید، بی شاملو، بی ندا، بی سهراب ...شکست زمستان را اما به انتظار نشسته ایم

وارطان
بهار ، خنده زد و ارغوان شکفت
در خانه ، زیر پنجره ، گل داد یاس پیر
دست از گمان بدار
با مرگ نحس پنجه میفکن
بودن به از نبود شدن خاصه در بهار
وارطان سخن نگفت ؛
سرافراز ، دندان خشم بر جگر خسته بست و رفت
وارطان سخن بگو
مرغ سکوت ، جوجه مرگی فجیع را در آشیان به بیضه نشسته ست
وارطان سخن نگفت ؛ چوخورشید
از تیرگی درآمد و در خون نشست و رفت
وارطان سخن نگفت
وارطان ستاره بود
یک دم در این ظلام درخشید و جست و رفت
وارطان سخن نگفت
وارطان بنفشه بود ، گل داد و مژده دادوار
"زمستان شکست" و رفت
----زنده یاد احمد شاملو ----

شتاب گرفتن تغییرات ژئوپولیتیکی در خاورمیانه وشمال افریقا و چشم انداز موقعیت ایران

  قدرت های بزرگ غربی تهاجم نظامی به لیبی را آغاز کردند. برای دیکتاتور لیبی نمی توان سرنوشت چندان متفاوتی از صدام حسین متصور شد. تشدید تنش ها در بحرین دامنه بحران را به روابط کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس با جمهوری اسلامی گسترش داده و این در حالی است که هیلاری کلینتون همین امروز ایران را از مداخله در امور داخلی کشورهای عربی بر حذر داشت. در همین شرایط تلاش رژیم ایران در جابجا کردن تسلیحات شدت گرفته و روز نیست که خبر از کشفیات قاچاق اسلحه جمهوری اسلامی توسط نیروهای نظامی دیگر کشورها منتشر نشود. با آغاز حرکات اعتراضی در سوریه که منجر به کشته شدن تعدادی از مردم بدست عوامل حکومتی شد ، تمایل سوریه به سوق دادن افکار عمومی سوریه و منطقه به یک تنش بین المللی با طرفیت اسراییل دور از ذهن نیست و در همین فضاست که خبرهایی از تشدید درگیری های نظامی بین اسراییل و حکومت حماس می رسد.  شتاب این تحولات به گونه ای فزاینده در حال تغییر دادن جغرافیای سیاسی منطقه است و دشمنان و رقبای قدیمی را به سرعت به سمت چینش جدید مهره ها و آرایش جدید نیروها می کشاند چرا که همه طرف های درگیر بیشتر و بیشتر به سمت فضای تسویه حساب سوق پیدا می کنند. 
در حالیکه تصور بر آن بود که با بازدارندگی روسیه و چین در معادلات بین المللی و حاکمیت دمکرات نرم خویی همچون اوباما در آمریکا وقوع جنگی جدید چندان محتمل نیست ، اکنون می بینیم که جنگ در لیبی با سرعتی شگفت آور آغاز شده و از آن شگفت آورتر اینکه انگیزه مداخله قدرت های غربی و متحدان عرب آنها حمایت از مردم لیبی عنوان شده است ، واکنشی که غرب حتی در جریان لاکربی  برای تنبیه قذافی نشان نداد. 
جمع بندی این مقدمات چنین نتیجه ای را بسیار محتمل میکند که تداوم و تشدید تضادها در منطقه خلیج فارس آبستن جنگی جدید در این منطقه می تواند باشد. هر یک از طرفین این جنگ انگیزه خاص خود را برای ورود در این معرکه خواهند داشت. از هم اکنون افکار عمومی همه کشورهای منطقه ،از ایران گرفته تا عربستان ، از یمن تا بحرین، و از عمان تا سوریه باید هوشیار باشند تا در صورت وقوع چنین حالتی به جای افتادن به دام ناسیونالیسم و تبدیل شدن به گوشت دم توپ حاکمان فاسد کشورهایشان ، از اهرم جنگ برای سرنگونی حاکمان فاسد و باز کردن راه دمکراسی استفاده کنند.

Saturday 19 March 2011

چرا به تمام لینک های عوامل جمهوری اسلامی منفی میدهم؟

دغدغه کاربران اینترنتی که وظیفه حمایت از جمهوری اسلامی را بدوش دارند حقیقت نیست. البته که ما حق خفه کردن کسی را به جرم اینکه دغدغه حقیقت را ندارد ، دارا نیستیم. حتی اینکه کسی در فضای مجازی یا واقعی پول میگیرد و قلم میزند دلیل موجهی برای شکستن قلمش نیست. اما اگر کسی از آزادی بیان و آزادی رسانه استفاده کند به قصد نابود کردن آزادی بیان و رسانه به آن قلم و آن رسانه نباید اجازه ظهور و بروز داد. دقیقا به همین دلیل است که در دمکراتیک ترین دولت های اروپایی نیز احزاب فاشیست اجازه فعالیت قانونی ندارند. هیلتر از یک مسیر دمکراتیک به قدرت رسید و دمکراسی را نابود کرد. اگر مردم آلمان پس از به قدرت رسیدن فاشیسم هیتلری از طریق یک فرایند دمکراتیک دریافتند که دیگر نباید اجازه فعالیت قانونی به فاشیسم بدهند ما هم اینک با فاشیسم بالفعل جمهوری اسلامی رو در روییم که اجازه هر گونه فعالیت قانونی را از اپوزیسیون سلب کرده. در چنین شرایطی بسیار مضحک است که به بهانه آزادی بیان به قلم به مزدهای فاشیسم اسلامی اجازه عرض اندام در رسانه هایی داده شود که توسط همان حکومت فیلتر میشوند و حکم گردانندگان آنها در بیدادگاه های اسلامی اعدام است. به همین دلیل است که صرف نظر از محتوای لینک کارگزاران رسانه ای جمهوری اسلامی به همه آنها منفی میدهم و این برخورد را در تناقض با شعار خود در صفحه شخصی ام (آزادی بیان بی هیچ تبصره ای ) نمی یابم. 

Friday 18 March 2011

یک مصوبه تاریخی و پیامدهای آن برای ایران

ساعاتی پیش شورای امنیت سازمان ملل با 10 رای مثبت رای به ممنوعیت پرواز در آسمان لیبی و مشروعیت اقدام نظامی در حمایت از غیر نظامیان و مردم لیبی و بویژه مردم بنغازی داد. نکته جالب توجه عدم وتوی قطعنامه توسط روسیه و چین از سویی و مخالفت نماینده رژیم جمهوری اسلامی با این قطعنامه از دیگر سوست. نتایجی که از صدور این قطعنامه تاریخی به ذهن متبادر میشوند عبارتند از: 
اول: قدرت های جهانی روی اسب بازنده شرط بندی نمی کنند. وقتی توده مردم در کشوری علیه حکومت میشورند و وارد جنگ مرگ و زندگی با آن حکومت میشوند  نه فقط ملاحظات انسانی بلکه آینده نگری و ملاحظات اقتصادی نیز حکم میکنند که قدرت های بزرگ جهانی با مردم بپا خاسته همنوایی کنند تا  آینده را از دست ندهند.عدم مخالفت چین و روسیه با این قطعنامه پیام آشکاری است به همه دیکتاتورها که در شرایط ضعف ،  علیرغم همه باج هایی که داده اند این کشورها نیز پشت آنها را خالی خواهند کرد.
دوم: گر چه نمونه چنین قطعنامه ای را پیش از این نیز در مورد رژیم صدام حسین شاهد بوده ایم اما این قطعنامه اخیر بدعتی محسوب میشود از این جهت که مشروعیت مداخله نظامی در لیبی نه مستند به نقش دولت لیبی در به مخاطره افکندن صلح و امنیت جهانی ، بلکه به دلیل سرکوب بیرحمانه مردم لیبی عنوان شده است. این نخستین بار است که دولتی صرفا به دلیل  کشتار مردم خودش در معرض دخالت نظامی بین المللی قرار میگیرد. از این جهت حتی مداخله نظامی در یوگسلاوی سابق نیز با این مداخله در پیش رو متفاوت است. چرا که دولت بلگراد در آن زمان به دولت های تازه تاسیس برآمده از فروپاشی یوگسلاوی تعرض کرده بود و قضیه جنبه بین المللی داشت. 
سوم: عمق معنا و مفهوم این قطعنامه را همه دیکتاتورها و بویژه رژیم جمهوری اسلامی به خوبی درک کرده اند. تعجب آور نیست که نماینده رژیم در سازمان ملل به مخالفت با این قطعنامه بر می خیزد و علیرغم همه ظاهر فریبی های قبلی در خصوص محکومیت دیکتاتور به اصطلاح "سبز" لیبی به یکباره همه رشته ها را پنبه می کند و در کنار رژیم قذافی قرار میگیرد. او نیک میداند که این سناریویی است که ممکن است در آینده ای نه چندان دور دامن خودش را نیز بگیرد. 
چهارم: درس بزرگی که این قطعنامه برای مردم ایران دارد آن است که تا جامعه جهانی عزم جزم مردم را برای سرنگونی حکومت نبیند  و تا زمانی که کارزار مردم با حکومت به یک فرایند مستمر و بدون راه حل مسالمت آمیز فرا نروید جامعه جهانی نیز در حمایت جدی از مردم ایران تردید خواهدکرد. در این میان حتی دولت هایی چون چین و روسیه که از خوان یغمای ایران بهره زیادی میبرند، در جبهه جمهوری اسلامی خواهند بود و برای حفظ منافع خویش از هیچ تلاشی فرو گذار نخواهند کرد. عزم رژیم جمهوری اسلامی در سرکوب بیرحمانه مردم معترض بر جهانیان آشکار است ، اما تا زمانی که سکان حرکت اعتراضی مردم ایران بدست کسانی است که مقصود خود را عمل به قانون اساسی و حفظ نظام میدانند و دامنه حرکات اعتراضی را کنترل میکنند امیدی به برسمیت شناختن این جنبش اعتراضی توسط جامعه جهانی در قد و قامتی که حاضر شوند در دفاع از آن هزینه کنند و یا لا اقل از هزینه های حمایت از رژیم هراس داشته باشند نیست. تجربه طالبان، صدام حسین، قذافی و تجربیات مشابه نشان میدهند که چنانچه دیکتاتورها حاضر به کناره گیری از قدرت نباشند و عزم جدی برای تثبیت قدرت خود داشته باشند ، مردم به آسانی یارای شکست دادن آنها را نخواهند داشت و در این راه باید جامعه جهانی را با خود همراه کنند. و این میسر نیست مگر آنکه عزم آنها به سرنگونی دیکتاتوری در منظر جهانیان سترگ تر از عزم دیکتاتور به ماندن جلوه کند. در گذشتن از گفتمان اصلاح طلبی پیش شرط این تغییر منظر است.

Saturday 12 March 2011

درد مشترک

در حالیکه جمهوری اسلامی سعی در القای هم سنخ بودن قذافی جنایتکار به عنوان دیکتاتور سبز با جنبش سبز ایران دارد مردم ایران و لیبی به خوبی شباهت دیکتاتورها را می دانند. عکس خود گویاست:

اندر حرامزادگی جمهوری اسلامی و تردیدهای بجا در اصالت نامه منسوب به دختران موسوی

یکم: رژیم جمهوری اسلامی تا کنون به روشنی اثبات کرده که برای بقای حکومت از هیچ جنایتی فروگذار نمی کند  و نگران فاش شدن ابعاد جنایتش نیز نیست. از قتل عام زندانیان سیاسی در سال 67 گرفته تا ماجرای به دره انداختن نویسندگان در سفر ارمنستان، از افتضاح ماجرای فرج سرکوهی گرفته تا کاردآجین کردن فروهر و اسکندری، از قتل احمد خمینی گرفته تا سر به نیست کردن سعیدی سیرجانی. اینکه لطیفه ای در میان مردم نقل میشود که شیطان استعفا داده و نقشش را به دستگاه خامنه ای محول کرده فارغ از درونمایه طنزش به واقعیتی تلخ اشاره دارد.
دوم: دستگاه امنیتی رژیم که بدلیل تغذیه شدن از آبشخورهای دینی پتانسیل حیرت انگیزی در اعمال جنایت و تولید دروغ دارد به دلیل ناکارآمدی مطلق حکومت در عرصه های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و دیپلماتیک به تنهایی بار همه دستگاه های حکومت را به دوش میکشد. بی دلیل نیست که امروز از قوه قضاییه تا ورزش ، از وزارت خارجه تا مدیریت و برنامه ریزی، و از مراکز آکادمیک تا دستگاه خبررسانی رژیم را عناصر کلیدی اطلاعاتی می گردانند.
سوم: دست جمهوری اسلامی برای هزینه کردن و اجیر کردن آدم ها و عوامل کاملا باز است. این بلیه ای است که ثروت بادآورده نفتی ملت ایران را بدان دچار ساخته است.
چهارم: با ذکر مقدمات پیش گفته این نتیجه را میگیرم که جستجوی رد پای اطلاعات در هر گوشه و کناری به هیچ وجه برخاسته از توهم توطئه نیست. ماجرای قتل دکتر بختیار را به خاطر بیاورید ویا حرامزادگی عوامل جمهوری اسلامی را در ماجرای میکونوس. تردید در اصالت نامه دختران موسوی و یا پروسه منجر به صدور این نامه و نیز نقش سایت کلمه کاملا موجه است. 
پنجم: کروبی که سایت سهام نیوز را به عنوان کانال خبری منتخب خود برگزیده بود در عین حال هیچ ابایی از برقراری ارتباط با رسانه های خارجی نداشت و این رویه توسط فرزندان وی نیز پی گرفته شد. همین عامل سبب شد که دستگاه اطلاعاتی جمهوری اسلامی دست خود را برای بازی با افکار عمومی از طریق کروبی  و خانواده اش بسته ببیند. اما میرحسین موسوی ، خواه بدلیل پرهیز از متهم شدن به ارتباط با بیگانگان و خواه بدلیل سیر کردن در گفتمان دهه شصتی تحریم رسانه های بیگانه ، کانال های اطلاع رسانی خود را بسیار محدود کرد. دامنه این محدودیت گریبان خانواده وی را نیز گرفت ( هر چند رهنورد گاهی این چارچوبه را می شکست) .این محدودیت و اشتباه تاکتیکی تبدیل شد به برگ برنده ای در دست اطلاعات.
ششم: بهترین تاکتیک برای مقابله با ترفندهای اطلاعاتی رژیم ، شکستن این محدودیت توسط فرزندان موسوی و برقراری ارتباط مستقیم با رسانه های فرا مرزی و بویژه رسانه های فارسی زبان به هر طریق ممکن است. چنانچه دختران موسوی نیز در بازداشت باشند و یا بدلیل اعمال محدودیت های شدید چنین امکانی از آنها سلب شده باشد این مسئولیت به عهده دیگر نزدیکان موسوی است.

چهارشنبه سوری: شراره های ستم سوزی

در سالیان پیش عادت بر آن داشتم تا جوانان را از خطر کردن در شب چهارشنبه سوری باز دارم تا مبادا در آستانه سال نو و موسم شادی و طرب ، بی احتیاطی شان کام خانواده و اطرافیان را تلخ کند. هنوز هم دغدغه این تلخکامی با من است. اما امسال بر آن نیستم تا هیچ جوانی را از فوران آتش جوانی و جوشش جسارت آمیز انرژی فروخفته باز بدارم. امسال تلخکامی خانواده های پرپر شدگان و زندانیان آن قدر گرانبار هست که هزینه های پرداخت شده توسط جوانان در شب چهار شنبه سوری را نه هزینه ، بلکه مرهمی بر زخم مادران عزادار ببینم. امسال داغ سهراب اعرابی، محمد مختاری ، صانع ژاله ، ندا آقا سلطان و ده ها جوان برومند دیگر باید برفروزنده آتشی باشد که دامن جنایت پیشگان را در کام میکشد و نوروز را نوید میدهد. باری این سه شنبه بر گرد هر آتشی که می رقصید یا بر فراز هر آتشی که می پرید ندای جان باختگان باشماست: "یاد ما را زنده دارید ای رفیقان". ن

Wednesday 9 March 2011

واقع بین و صبور باشیم

باید توجه داشت که ایران شرایط ویژه خودش را دارد، بسیار متفاوت از مصر،تونس ، یمن و امثال آن. شباهت هایی بین رژیم قذافی با جمهوری اسلامی وجود دارد که باعث فرسایشی شدن مبارزه میشود اما حتی در لیبی هم بافت قبیله ای و آمادگی غرب برای مداخله مستقیم (به خاطر فقدان ملاحظاتی که در مورد ایران وجود دارد) زمینه موفقیت سریع تر حرکت های موجود را فراهم میکند. در مورد ایران باید پذیرفت که هنوز مطالبات اقتصادی توده مردم و اقشار محروم شهری و روستایی با حرکت آزادی خواهانه اقشار متوسط جامعه که ماهیت اجتماعی و سیاسی دارد گره نخورده است. فقدان یک رهبری منسجم که نه در پس معترضین بلکه به مثابه پیشاهنگ آنها عمل کند و بتواند به پشتوانه اعتماد عمومی این تلفیق مطالبات را انجام دهد عامل تعیین کننده ی بعدی است.
از نقطه نظر روانشناسی اجتماعی هم هنوز توده مردم در فضای انقلابی قرار نگرفته اند. در چنان فضایی است که ترس از بازداشت و مرگ رنگ می بازد و در مقایسه با اکنون که ده ها هزار نفر در پیاده روها قدم میزنند ولی جسارت مقابله با نیروهای امنیتی را ندارند کافی است چند ده نفر گرد هم آیند تا با روحیه ای مطلقا تعرضی تبدیل به سیلی خروشان شوند. این پتانسیل را باید در تهیدستان سراغ گرفت و نه اقشار متوسط شهری که اصولا با دیسکورس شورش چندان مناسبتی ندارند.
اما تصویر فوق فقط سیاه و منفی نیست. من نقاط روشنی را در آن می بینم. اول آنکه مقاومت رژیم در مقابل تغییر امکان استحاله کنترل شده جنبش را از آن سلب میکند. این درست است که مردم مصر و تونس در مدت کوتاهی موفق به بزیر کشیدن دیکتاتور شدند اما با یک نگاه واقع بینانه سیستم سیاسی در تونس و مصر با فدا کردن راس هرم قاعده آن را عجالتا نجات داده است. این سناریو حتی برای لیبی هم طراحی شده (به الحاق وزیر دادگستری و نماینده لیبی در سازمان ملل به مخالفان نگاه کنید) اما نحوه رفتار رژیم ولایت فقیه با مخالفانش نوید بخش ریشه کن شدن حکومت دینی در ایران است و نه استحاله آن به چهره بزک شده ای از حکومت دینی.
دوم آنکه گذشت زمان در حالیکه مبارزه با حکومت علنی شده و رژیم ناچار از اعمال حکومت نظامی اعلام نشده است فرصت تلفیق خواسته های اقتصادی با مطالبات فرهنگی و اجتماعی را فراهم میکند و این تلفیق مبارک ترین حادثه ای است که در تاریخ ایران باید محقق شود. فقدان آن باعث شکست انقلاب مشروطه، نهضت ملی شدن نفت و نهایتا انقلاب 57 شد.

Saturday 5 March 2011

لزوم راه اندازی کمپین علیه عضویت جمهوری اسلامی در کمیسیون زنان ملل متحد

بنا به خبری که دقایقی پیش روی خروجی خبرگزاری های بین المللی قرار گرفت سازمان ملل به جمهوری اسلامی برای عضویت در کمیسیون زنان ملل متحد چراغ سبز نشان داده (http://www.vancouversun.com/technology/Iran+joins+global+body+status+women/4389157/story.html
در آستانه روز جهانی زن این اقدام سازمان ملل توهینی آشکار به زنان ایران و همه فعالین حقوق زنان در جهان است. لازم است همگام با مبارزه مردم ایران و بویژه زنان ایرانی برای کسب حقوق انسانی، فعالین ایرانی حقوق زنان یک کمپین جهانی علیه عضویت جمهری اسلامی در کمیسیون زنان ملل متحد براه انداخته و برای بار دوم خیز رژیم ضدزن جمهوری اسلامی برای این موقعیت را ناکام کنند.

Friday 4 March 2011

یک پیشنهاد به آزادگی

تعداد اندکی کاربر فعال می توانند تعداد زیادی لینک را در فاصله کوتاهی پست کنند. نتیجه آن میشود که بسیاری از لینک ها طی مدت کوتاهی به صفحه دوم منتقل میشوند و شانس مثبت گرفتن را از دست میدهند و این همان چیزی است که این روزها شکایات زیادی را برانگیخته. پیشنهاد میکنم به جای 20 پست در هر صفحه حداقل 30 پست امکان حضور داشته باشند تا مدت ابقای آنها در صفحه اول افزایش یابد.

جنبش سبز و انقلاب گرسنگان

به این عکس توجه کنید. در میان انبوه مزدوران و گماشتگان حکومت، کارگری با شجاعت تمام پلاکاردی را برافراشته تا بگوید ما گرسنه ایم.، تا فریاد بزند :احمدی نژاد یاوه نگو. او جز زنجیرهایش چیزی برای از دست دادن ندارد و همین است که به وی چنین جسارتی می بخشد. پیروزی جنبش سبز در گروه همراهی این زنجیریان گرسنه است.

Wednesday 2 March 2011

وقتی برای ننشستن

فرسایش ماشین سرکوب در گرو استمرار حرکات اعتراضی است. آشفتگی و سراسیمگی سران حکومت در همه حرکات و سکناتشان پیداست. آنها حتی در حلقه خودی هایشان جرئت نمی کنند گزارش تظاهرات 25 بهمن را قرائت کنند. پرسش از این که چرا مردم موفق به برپایی تظاهرات گسترده نمی شوند ، چرا شعار نمی دهند، چرا فیلم زیادی از تظاهرات منتشر نمیشود و چراهایی از این دست فقط و فقط از سر بلاهت است و بس. مردم دلاور در شهرهای بزرگ تا کنون هر آنچه شدنی بوده است را انجام داده اند و خروجی حرکت آنان بسیار فراتر از آن چیزی است که در سطح خیابان آشکار شده است. اکنون سرتاپای این جرثومه فساد در هراس از جنبش اعتراضی مردم ایران در رعشه است. جوانان، مردان و زنان آزاده ایران! حضور خود را در خیابان ها دست کم نگیرید. این حضور دلاورانه شما خواب از چشم دیکتاتور ربوده است. ماشین خسته و درمانده سرکوب را نباید فرصت داد. صرف حضور شما در خیابان یعنی اجبار مزدوران به حضور. شما با سلاح عشق به آزادی میهن پای به میدان میگذارید و آنان به تبعیت از دستور. شما با هر حرکتی صیقل می خورید و آنان میشکنند. به دشمن مجال تازه کردن نفس ندهید. او را به میدان فرا خوانید، سلاح او بسی کندتر از آن شماست.

نخستین پست

یازدهم اسفند 1389. اولین پستم را درست یک روز پس از حرکت اعتراضی مردم کشورم مینگارم. باشد که آخرین پست را در جشن پیروزی تحریر کنم.